چشمتون روز بد نبینه خانوم همسایمون مادرشوهر پدرشوهرشو از خونه انداخت بیرون توی کوچه با صدای بلند بهشون فحش میداد که گمشو پیرسگ و...بعدشم اونا سوار ماشینشون شدن و رفتن بعد خانومه رفت توی خونه بعد چند دقیقه کیف به دست دوباره اومد توی خیابون یهو با صدای بلند گفت نخیر اجاره نامه به نام منه چرا من برم تو باید بری شوهرشم انداخت بیرون شوهره هم همش میگفت چیه دعوا داری ؟
همه اینارو از پنجره اتاق خواب شنیدم