بچه ها من خیلی از سوسک میترسم. خیلیااا. بعد حالا امشب منو مامانم خونه تنهاییم دو تا سوسک از صبح تا الان دیدیم. یکی تو حموم یکی تو آشپزخونه. مامانم روش پیف پاف زد ولی فرار کرد. الان از ترس نشستم رو تخت حتی سحریمم رو مبل خوردم. جرات ندارم برم سرویس بهداشتی مسواک بزنم. فردام یه کلی کار دارم میخوام برم حمام. چیکااار کنم خدااا😢😢😔😔
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خونه پدر بزرگم بودم یه سوسک بزرگترین سایزی ک تاحالا دیده بودم رو فرش بود جییییغ زدم گفتم سسسسووووسسسک
پدر بزرگ جان اومد با دست سوسکو گرفت اوردش جلو صورتم گفت اینو میگی؟
گفتم نه پدرجان اونو.میگم ببرش اونور رفت تو حلقم😐
از صمیم قلب خودمو دوست دارمو با افتخار میگمهیچکس (هـیـچـکـس) ارزش نداره بخاطرش خودمو ناراحت کنم :) اینو بدونید تنها کسی که مسئول شاد کردن شماست خودتونید معلم زبانشدنممبارک
من یه بار سوسک بالدار رو صورتم بود خواب بودم بعد با دستم کشتمش تا چند وقت دستم بوی سوسک میداد😷😷
😳😭😭😭
وطن پرندهِ پَر در خون.... وطن شِکُفتهِ گُل در خون.... وطن فَلات شَهید و شب... وطن پا تا به سر خون... وطن تَرانه زِندانی... وطن قَصیدهِ ویرانی... بِخوان که دوباره بِخواند این عَشیره زندانی گُل سُرودِ شِکَستن را... بِگو که به خون بِسُرایَد این قَبیلهِ قُربانی حَرفِ آخرِ رفتن را...بِگو...بِگو که به خون میسرایم...با تَمامِ دِل و جاْنَم...حَرفِ آخر رَفتَن را....
یه بارم کنار خواهرشوهرجوننننن نشسته بودم سوسک دیدم درحین ترسیدن دست خواهرشوهرمو یه چنگ زدم که خون پاچید😂😂😂
اولین بار بود از دیدن سوسک خوشحال شدم...دلم میخواست برم به سوسکه دست بدم بگم
Nice to meet you😂
از صمیم قلب خودمو دوست دارمو با افتخار میگمهیچکس (هـیـچـکـس) ارزش نداره بخاطرش خودمو ناراحت کنم :) اینو بدونید تنها کسی که مسئول شاد کردن شماست خودتونید معلم زبانشدنممبارک