سلام
منو همسرم ۷ ماه میشه عقدیم هر دو سه هفته یک بار مادرشوهرم تا میرم خونشون سروسنگینه با دومن عسلم نمیشه خوردش دو روز پیش هم باز همینطور شد هر دفعه هم ک شوهرم باهاش حرف میزنه همش حرفش اینه ک چرا پسرش ازش دور شده و ی مشت ببخشید دری وری شوهر منم ادم مذهبی هست و خیلی برای پدر و مادر ارزش قائل میشه امشب رفت باهاشون باز حرف بزنه به منم گفت سحر بریم اونطرف ولی من قبول نکردم و گفتم باید بفهمن منم از رفتاراشون ناراحت میسم چقدر کوتاه بیام شوهرمم ول کرد رفت احیا و بعدش هم الان نیمده خونه ما رفته خونه مامانش
خیلی اعصابم خورده تو طول دوران عقدم جز شبای اول عقد دیگه شبی نبوده ک پیش شوهرم نخابم الان دارم کلافه میشم به نظرتون چی کار کنم با مادرشوهرم چطوری رفتار کنم برم رک بهش بگم از رفتارش ناراحتم اخه ایندفعه ک ناراحت شد من خریت کردم و بخاطر شوهرم بهش زنگ زدم تا ازش بپرسم چشه ولی فقط غر بهم زد و شما خیلی بیرون میرید و اینا
من خواهر شوهر ندارم مادرشوهرمم خیلی خیلی حس میکنم بهم حسادت میکنه
لطفا کمکم کنید