2777
2789

من 2جاری دارم ک ازم بزرگترن

عیدنوروزبود

شب ساعت8ونیم9 زنگ زد که بابام میخواد بیاد دیدن شوهرم(شوهرم 1ماه پیشش پاش شکسته بود وتوگچ بود*)

گفتش شام درست نکن من تدارک دیدم

گفتم یعنی چی این موقع میان نمیمونن

گفت نه سرپایی میان و میرن

گفتم باشه

بشوهرم گفتم 

ناراحت شد گفت یعنی چی چه موقع اومدن و رفتنه

زنگ زد ب زنداداشش گفت بابات میاد گفت اره

گفت فلانی باهاش میاد؟داداششو میگفت

زنداداشش گفت نه هنوزازسرکارنیومده

پرسید واسه چی

شوهرم گفت هیچی میومد یه استکان چایی میورد جلو پدر زنش .(سعنی پذیرایی میکرد(

هیچی اوتااومدن ساعت 9 یا9ونیم شد یه یکی دوسلعتی هم موندن رفتن حدود 10 و خورده شد


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب

دوست دارم مادر باشم.فرزندم الهی که به حق سمنوی فاطمه بر من نازل شوی..روی چشمانم بزرگت میکنم..فقط نامدار باش و پرافتخار..خداوندا بگذر از گناهانی که مانع از مادر شدن من میشود..خداوندا میخام همه ی عمرم مادر باشم..امیدم را ناامید مکن..یا ارحم الراحمین..ع

بعد توسیزده بدر دیدمش توقیافه بود توجه نکردم چندهفته بعدش که من خونه نبودم جاری بزرگم بشوهرم گفت جاری کوچیکه گفته دیگه نمیخوام شدهرمنو ببینم

یعنی چی که داداشش بیاد ازبابای من پذیرایی کنه

مگه بابای من لاته یا چش چرونه

شوهر منم رفته بود خونش با داداش و زنش بحث کردن

اوناهم گفتن دیگه نه رفتی نه امدی 

خب بهتر بود خودتون میگفتین اینجوری زشته مثلا فرداشب تشریف بیارن شام در خدمتشون باشیم..، تعارفتونو اینجوری حسابی میزدین که اگه اصرار کردو اومد دیگه شام ندادن زشت نباشه.، پذیراییم دیگه لازم نبود برادر شوهرت باشه.، چایی و میوه و شیرینیه فوقش دیگه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز