بخاطر شوهرم خيلي ناراحتم،،طفلكي كم مونده افسردگي بگيره،،من٢٢سالمه شوهرم٣٣،،چن سال پيش پدر و مادر و برادرشو از دست ميده،غم و سختي از دست دادن عزيز رو چندبار تجربه كرده،،
چندين سال مجردي و تنهايي تو كشور غريب زندگي كرده و بعدشم كه همش كار و كار وكار،خيلي شكسته كرده خودشو،،
يه بارهم كه طلاق گرفته و جداشده و از ازدواج اولش يه دختر داره كه پيش مادرش زندگي ميكنه،،البته منم يه نامزدي يه ساله داشتم كه عقد بوديم وأينا و جا شديم وخدوم خواستم كه با مثله خودم ازدواج كنم..
پدر ونادر منم خيلي بهش تو ازدواجمون سخت گرفتن،،،
من خيلييييي دوستش دارم وخيلي سعي ميكنم كه كم نذارم واسش،،،
تير اخرم چند روز پيش زده شد كه شريكش كه خيلي روش حساب ميكرد بهش اتهام رشوه ميزنه،،البته شكر خدا به خير گذشت و رفع اتهام شد ولي دنيا رو سرش آوار شده و خيلي توخودش رفته..
چيكار كنم من كه كمك كنم حالش بهتر شه؟؟