دوستان من دیشب حالم خوب نبود ساعت ۲ نصف شب تاپیک زدم درد دل کنم ولی کسی نبود ناچارا الان دوباره زدم چون خیلی نیاز به درد دل با همجنسای خودم دارم چون فقط یه جنس خانم درک میکنه حالمو...
بگو عزیزم
هرچه میخواد دل تنگت بگو
بوگو
بچه ها تو کلاسمون یه پسره بود فوق العاده با شخصیت و زرنگ و خوشتیپ بود و تو کلاس با این که با دخترای دیگه به هیچ وجه حرف نمیزد ولی با من معمولا راجع به درس یه چن کلمه ای حرف میزد حتی یه بار پدرمو توی بانک دیده بود و رفته بود با پدرم سلام علیک کرده بود گفته بود شما پدر فلانی هستید؟؟ حتی من یه بار دسته ی کیفم از جاش در اومد گفت بده به من ببینم میتونم درستش کنم یا نه...منم از اونجایی ک خیلی پسر مغروری بود و هیچ دختریو محل نمی ذاش فک میکردم این کاراش به خاطر اینه که به من توجه داره و از روی علاقس واسه همین برای اولین بار یواش یواش احساس کردم دارم علاقه مند میشم ولی...😔😔😔
بگو عزیزم
چیشده🙁
ولی چی؟
ینفرتونم منولایک کنه
😆😆😂😂😂حالش موب شد رفت✋
جم کنید برید😂
ولی اون روز اتفاقی رفتم رستوران جلوی دانشگامون دیدم این پسره با یکی از دخترای محجبه ی دانشگاه نشستن سر یه میز دارن غذا میخورن اصن یه لحظه احساس کردم دنیا رو سرم خراب شد بعدا واسه این خودمو تسلی بدم گفتم شاید اونجا همدیگرو اتفاقی دیدن گفتن بشینیم سر یه میز بخوریم...چند وقت بعد با دوستامون که داشتیم از بچه های دانشگاه حرف میزدیم به اون ک رسیدیم بچه ها گفتن آره بابا اونا قصدشون خیلی جدیه خیلی وقته با همن پسره بدجوری عاشقه دخترس حتی مامان بابا هاشونم میدونن ولی مامان بابای پسره راضی نیستن...خدا میدونه اون لحظه چطور جلوی خودمو گرفتم ک عادی رفتار کنم ولی توی دلم آشوب بود داشتم آتیش میگرفتم😔😔😔😔
خب تو همون پست بگو اذیت نکن دیگه
بقیه اش؟؟؟
امان از این خیالبافیای دخترونه😢😢
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز