مادرایی که بچه ی زیر دو سال دارن

دقیقا عین پسر من تا روشن میشه میاد براش ...من نمیذارم زیاد باش ور بره اخه میترسم دندون که داره سیمشو گاز بگیره.

من دوتا دارم .

به کارهامم تقریبا میرسم .

مثل صبحا صبحونشو میدم خونه رو جمع میکنم و جارو میکشم و اونا هم زیر دست وپا راه میرن و همچنان شیطنتت میکنن . من جمع میکنم و اونا میریزن 😑 بعد خونه تمیز میشه حالا اشکالی نداره که چندتا اسباب بازی هم وسط باشه .

یا توی تاب سرگرمش میکنم میرم آشپزی میکنم . البته وسطاش ده باری میرم پیششون

اوایل یواش کارمیکردم ولی به مرور سریعتر شدم از بس بدو بدو کردم

من پسرم 3ماهشه و مثل خودت شبها نمیزاره بخوابم و روزها فقط خوابم وقتی بیداره یک لحظه هم زمین نمیخوابه فقط باید تو بغل باشه وقتی هم خوابه من آنقدر خسته میشم که فقط میخوابم غذا که از وقتی زایمان کردم اصلا نرسیدم آشپزی کنم یا حاضری میخوریم یا مامانم برام میاره کارهای خونه رو اصلا نمیرسم انجام بدم تصمیم گرفتم یه مستخدم بگیرم هفته ای یکبار بیاد گردگیری

ببخشید چند سالن که سوار تابشونمیکنی؟خطرناک نیست تو تاب تنها میذارین؟

عزیزم پسر منم اوایل از جارو برقی میترسید اما یه مدت جاروبرقی رو بصورت خاموش نیاوردم کنارش چرخاشو بازی میدادم دستشو زد بعد هم یه هفته هروز روشنش کردم دیگه ترسش که ریخت حالا عاشق جاروبرقی شده تا روشن میکنم جیغ جیغ که بده به من۱۸ماهشه،چند سری روشن کنی ترس میریزه،برای کارهات هم باید از خوابت بزنی و برنامه داشته باشی،بعدازظهرها پسرتو بخوابون در اتاقشو ببند بیا ره کارهات برس.لباسهاتو بنداز لباسشویی،اتو کاری داشتی انجام بده،حبوبات رو برای یک ماه اماده کن بزار تو فریزرو خلاصه به کارهات برس فقط میگم باید از خواب و استراحتت بزنی و فرزتر باشی

دقیقا عین من ی دسم به ضرفاست ی دسم به غذا ی دس دیگم به پسرم .چون تازه راه افتاده یسر باید بدوم دنبالش.

یک سال و نیم و دوسال و نیم .

تابشون ایمنه . محکم میگیرن  . هلشون میدم و میرم یه کارکوچیک میکنم تا صدام میکنن دوباره برم بتابم

آره بچه ها درست میگن باید سرعتتو ببری بالا

خونت کثیف نمیشه با بچه کوچیک ماهی یبار جارو میکشی؟پسز من۱۹ ماهشه یعنی راه میره و آشغال میریزه😣😥من هرروز باید جارو بکشم والا همه جارو آشغال برمیداره

یه نکته ای که تو بزرگ کردن بچه من بهش رسیدم اینه که بچه ها بالای ۹۵ درصدشون به راحتی قابل تعییرن،

مثلا پسر من از صدای خردکن میترسید،من روشن نمیکردم،میزاشتم باباش بیاد بعد،ولی چن بار مجبور شدم روشن کنم تنهایی،اولش گریه کرد،الان عادت کرده،میاد کنارم با صدای خردکن اونم جیغ شادی میکشه.

یا تا چن ماه پیش نمیتونستم تو حموم بزارمش زمین. از اب میترسید و اصلا بازی نمیکرد،یبار مجبور شدم تنها ببرمش حموم و گزاشتمش زمین یکم اذیت کرد بعد دیگه شرو کرد به اب بازی.

الانم عاشق حموم و اب بازیه.

هر از چند گاهی امتحان کنین،یهو میبنین کاری که تا دیروز دوس نداشت،الان دوس داره.

امیدوارم کمکتون کرده باشم