پسرم 12روز پیش توی 4ماهگی سقط شد قبلا تاپیک زدم درموردش روزای اول خودمو شوهرم و حتی خانواده م گریه میکردیم ولی بعدش سعی کردم بخاطر شوهرم محکم باشم و جلوش گریه نکنم تا اونم غصه نخوره آخه شوهرم حتی اگه خیلی غمیگین باشه میریزه تو خودش ولی همین الان که از بیرون اومدم همین که لباسامو عوض کردم و نشستم یهو بدجوری دلم تنگ شد داشتیم باهم حرفای معمولی میزدیم یهو زدم زیر گریه شوهرم تعجب کرد گفت چی شده گفتم دلم تنگ شده یاد بچه مون افتادم دیگه هیچی نگفت فقط غمیگین شد
خواهش میکنم برام دعا کنین خیلی محتاجم دارم میمیرم از بیقراری بچه م
دعا کنین زودتر خدا یه پسر بزاره جای پسر از دست رفته م هرلحظه و هرروز این 4ماه جلو چشممه .قرار بود اسمشو بذارم امیرعلی آخه این اسمو خیلی دوست دارم