دوستان من پریشب ب شوهرم گفتم دلم برا خونوادم تنگ شده ب امید اینک جواب بده باشه فردا میبرمت
اما گف براچی لازم نیست
منم گقتم خیلی وقته ندیدمشون خب
بعد یکم تو حرفام تندی کردم گفتم اصن نیازی ب اجازت ندارم بعد گف ینی بخاطر خونوادت میخوای زندگیتو خراب کنی؟
گفتم اگ اینجوری بخای زور بگی اره!
البته لحنم اروم بود
اونم حرفی نزد تا فردا صبحش ک سرکار بود پم داد بپوش ببرمت تاشب بمون خونه اقات
اما وقتی اومد دنبالم کاملا بداخلاق بود و هیچ حرفی بام نزد
تا همین الان
جاشم جدا کرده
چیکار کنم الان؟؟؟
حق با کیه ؟
البته چون خودشم هروقت دلش بخواد میره خونه اقاش و بم حق نمیده حرفی بزنم اونطوری بش گفتم
حالا بنظرتون حق باکیه من چیکار کنم این قهر تموم شه؟