سلام دوستان.مادرشوهرم زن پیر 75ساله ایی هستش که تو یه خونه ویلایی بزرگ زندگی میکنه.قبلا برادرشوهر بزرگم با مادرش زندگی میکرد که اونا خونه خریدن و دیشب اثاث بردن.حالا مادرشوهرم تنهاست و شوهرم چند روزه میگه بریم اونجا زندگی کنیم.یه سوئیت کوچیک اونور حیاط هست که مادرشوهرم گفته من میرم اونجا شما بیاید خونه بزرگه.شوهرمم میگه اگه میخای برات دیوار میکشم که دوتا خونه جدا بشه.خودمون الان مستاجریم خونمون 80متره.اون جاریم که مادرشوهرم مینشت منو ترسونده میگه من پدر دراومد تو این خونه.البته اونا با هم تو یه خونه بودن.من راضی نیستم برم اونجا چون اگه برم حتما زندگیم مختل میشه من از شلوغی خوشم نمیاد و اینا خانواده شلوغی هستن و مادرشوهرم نازش زیاده اعصابشو ندارم.شوهرمم میگه هر چی تو بگی.نظرتون چیه برم یا نرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم از شوهرم میترسم مطمئنم برم اونجا باید به زور از خونه نادرش بکشمش بیرون
خب دیگ وقتی الان میگه هر چی تو بگی پس نرو اسایشتو بخاطر پول و خونه خراب نکن
خدایا تورو قسم ب جان عزیزت حضرت زهرا س ب همه منتظرا بچه سالم بده دلشون رو شاد کن،خدایا کسی رو منتظر نزار،خدایا خالق ما هسی پس خودت خوشبختی هممون رو تکمیل کن نزار بخاطر بچه کسی دلش بشکنه😢😢😢