من خانواده خودم بد عادت کردم.

بهشون بگو خب بگومادرت اگه ميتونه بياد كمكت كنه غريبه نيست ك نميگي 

ببین وضعت خوبه پرستار بگیر منت کسی هم نکش. والا 

عزيزم شما كه اين همه مدت مستقل بودي الانم سعي كنيد با همسرت از پس كارا بر بيايد تا ايشاالله زايمانت انجام بشه

بعضی حرفا رو باید مستقیم به طرف بگی بخوای منتظر بمونی خودشون متوجه بشن ممکنه هیچ اتفاقی نیوفته راحت تو جمع خانوادت بگو تا حالا تمام کارهامو خودم انجام دادم ولی الان به کمک نیاز دارم دکترم بهم استراحت مطلق داده

صراحت حلال مشکلته 

مگه رودوایسی داری با مادرت؟

بگو شرایط ناخواسته اینطوره و به کمکت احتیاج دارم 

مطمئن باش خوشحال هم میشن 

اونا از بس شمارو در جایگاه بالا و قدرتمند دیدن اعتماد به نفسشون کم شده نسبت به ارتباط با شما و احتمالا فکر میکنن هرکاری کنن لایق شما نیست. با درخواست این تصور رو بشکن و بزآر بهت نزدیک بشن 

انشالله بلا هم دور باشه ازت و به سلامت بگذره

وای استارترجان. احیانا تو من نیستی؟؟؟ کپی منی که منم همیشه به همه کمک کردن درحدی که از خودمم گذشتم ولی خیلی کم از کسی توقع داشتم. الان بارداری دومممه بخاطر لک بینی و اینکه یه زایمان زودرس داشتم استراحتم زیاده یه ماه دیگه ازمون جامع دارم کلی درس دارم پسرمم خیلی وقت گیر و انرژی بره ولی حتی مامات خودم زنگ نمیزنه بگه پسرتو بفرست اینجا طول روز چندساعتی نگهش دارم یا چیزی برام بفرسته یا...... 

اینجا هم سعی کن خودت از پس مشکلاتت بر بیای.اشکال نداره یه مدته همیشه که نیست مسئولیت رو دوش همسرت باشه

این رو بدون هر کس کوچکترین قدمی برات برداره چندین برابرش منت و دخالت و مشکلات مشابه رو باید تحمل کنی

منم شرايطم مثل شما بودباردار بودم نميدونستم  رفتم خونه تكوني مادرم بعد رفت كربلا آش پختم مهمون دعوت كردم  كلي كار اخر فهميدم بارداري كه جفتم هرموقع امكان سقط داشت به مادرم گفتم خونه زندگيم كثيفه شب عيده بيا كمك گفت به مادرشوهرت بگو گفتم استراحت مطلقم گفت به مادرشوهرت بگو اخرم من بده شدم جالبه تمام كاراش رو من ميكنم از خونه تكوني تا كار اداري وبأنكي وخريد خواهرم وزنداداشم فقط موقع خوردن ميان الان كه بچم بدنيا اومده شدم مثل خودشون براشون زماني ميميرم كه برام تب كنن

منم همیشه مستقل بودم. چهل روزه که زایمان کردم انصافا خانوادم کمکم کردن اما اونا شهرستانن و از وقتی اومدم خونه خودم حتی خانواده همسرم نیومدن بچه مو ببینن. با اینکه شوهرم به مامانش گفته بود بیاد کمکم کنه. خیلی دلم گرفت و واقعا ناراحتم ازشون. گفتن فردا بریم خونشون ولی نمیدونم برم یا نه   بهت حق میدم که دلگیر باشی آدم از خانواده خودش انتظار کمک داره. اگه میتونی خودت مدیریت کن زندگیتو اگرم نه که زنگ بزن به مامانت بگو غریبه که نیست.

تو چی؟ تو، من نیستی؟؟   منم تازه زایمان کردم و امتحان جامع دارم و دست تنهام با یه بچه چهل روزه