بچه هاشوهرم میگه تاسربازیم اتمام نرسیده نمیخام بری باشگاه.بعدک تموم شد خودم میبرمت و خودم میارمت.الانم توعقدیم میگه بدون مامانت جایی حق نداری بری.
تازه هرچی میگم دوطرف باید همو درک کنن میگم منم دلم میخاد دوستام یروزببینم.همونطور ک من میزارم بابرادرگفته ت ملاقات داشته باشی و بیرون بری تنهایی ولی توچرانمیزاری میگه نخیر
ادامشو هم میگم..
شکاک و بددله
بعدم من مخالف قلیون کشیدنش بودم ولی میگف توچرا میخای تو جمع خرابم کنی و همه بهم بگن زن ذلیل.اگ نذاری قلیون بکشم پیش بقیه.اونوقت بقیه ام میلی ندارن بامابیان جایی.میگن زن فلانی اخلاقش پایه نیس باهاش خوش نمیگذره
ببخشیدا ولی یاد ملی افتادم
چ مزخرف😐بخابون دهنش
ازدواجتون چه جوری بوده؟؟؟
در حد خیلی کم میشه گفت طبیعیه اما این مورد غیر طبیعیه ها
بعدم مگه بیکاره که دم به دیقه بخواد تورو ببره و بیاره؟؟؟
ازاول محکم برخورد کن باهاش دیگه وابدی تااخر باید همونجوری پیش بری
شوهر سرباز آخه 😕 این همه عجله برای بلاتکلیفی
الان هروقت میخادقلیون بکشه ازم اجازه میگیره.ولی تامیام باهاش حرف بزنم میگه تودنبال بهونه ای،منونمیخایی.زودعصبی وناراحت میشه..
یا بد دله یا کسی ای حرفا رو کرده تو گوشش معمولا اقایون رو رفتار دوستاشون واکنش نشون میدن مثلا اگ بگن خانمت و کجا دیدیم دفعه بعد نمیزارن بری یا بریم با کلی اما و اگر
عزیزم خب زیاد سختت نگیر بهش.
تو باید با زبون نرم کنیش ن با داد و دعواااا.
میدونم سخته ولی منم با یکی هستم ک اخلاقش عین هو شوهر توعه اصلا تو گفتی من همون تو یادم اومد .
هر چی میگه میگم چشمم...اول ها نمیزاشت بیرون برم.میگفت لباسای بیرون عکس بفرست..موهات و بریز داخل..نمیدونممم تنها جایی نرووو...
الان از بس گفتم چشمم چشمم .گفتم هر چی تو بگی باش ...الان اصلا عین حیالش نی برم نرم .هر کار دوس دارم بکنمم.بهدشش بیام بگم
انقد از این مردا خوشم میاد اما همسر من هرجا میگم میگ برو😕
