2777
2789

به نام خدا اسکول بودن میمونا

من صاحب اعمال خویشم،میراث‌دار کردارهای خویش،زاده اعمال خود،در پیوند با کردار خویش،و متکی بر اعمال خود می‌زیم،و هر فعلی که انجام می‌دهم،نیک یا بدمیراث آن به من می‌رسد

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.


من خودم دهه شصتی هستم، خواستگار هم کم و بیش داشتم بیشتر به روش سنتی بودن چون اصلا اهل دوستی نبودم.

ولی یکی از خواستگارام که خاطرمو می خواست پسر همسایمون بود. ازم ۸ سال بزرگتر بود و چند بار اومد خواستگاری. بار اول سال دوم دبیرستان بودم که جواب رد دادم و طی چند سال از علاقش به خودم بوسیله دوست و آشتا باخبر می شدم ولی هیچ وقت تماس نمی گرفت کلا آدم ضد اجتماعی بود. سه سال بعد دوباره کسی رو فرستاد و من اجازه دادم حضوری ببینمش. اومد خونمون برام جالب بود که وقتی منو دید قرمز شد و رعشه گرفت منم از خجالت سرمو انداختم پایین و برای آروم شدنش هی بهش نیوه تعارف نی کردم😁 ولی کلا وقتی باهاش حرف زدم از طرز برخورد و طرز فکرش خوشم نیومد خیلی مردسالارانه بود منم که فمنیست😁

خلاصه جواب رد دادم ولی فرداش بهم زنگ زد که چرا جواب رد دادی و منم گفتم بابام اومد خدافظ اونم هی با حرص و عصبانیت می گفت گوشیو بده بابات بده بده بده...

منم دیگه با این رفتارش مطمئن شدم از تصمیمم.

تا چند سال بعد که من ازدواج کردم و اونم ازدواج کرد، یه روز تو خیابون وقتی منو دید جلوم آب دهن انداخت مادرم انقدر ناراحت شده بود می خواست بره پیش خانوادش گله کنه.

شوهرم قبل اومدن به خواستگاری من، از برادرش تحقیق کرده بود و اونم گفته بود که برادرش منو دوست داشته و نشده....

بعد ازدواجم یه بار با نام مستعار تماس گرفت که باهام دوست بشه من از صداش شناختم و گفتم تو زندگیم مشکلی ندارم و ازین کارا هیچ وقت نمی کنم، الانم وقتی منو می بینه سریع روشو برمی گردونه.

موارد دیگه هم بوده بگید تا منم باز بگم😊

کاش به سال ها قبل بر می گشتم و زندگی رو جدی می گرفتم ...

وای باز یادشون افتادم منو خنده گرفت چ ادمایی بودن خداوکیلی با اعتماد بنفس بالا...

کجا باید برم یه دنیا خاطرت تورو یادم نیاره...کجابایدبرم که یک شب فکر تو منوراحت بزاره...چه کردم باخودم ک مرگ وزندگی برام فرقی نداره...محاله مثل من توی این حال بد کسی طاقت بیاره...کجابایدبرم ک تو هرثانیه ام تورو اونجا نبینم...کجا بایدبرم ک بازم تا ابد ب پای تو نشینم...قراره بعدتو چه روزایی رو من توتنهایی ببینم...دیگه هرجا برم چ فرقی میکنه از عشق تو همینم...
به نام خدا اسکول بودن میمونا

ایناها مختصر و مفید گفتم

من صاحب اعمال خویشم،میراث‌دار کردارهای خویش،زاده اعمال خود،در پیوند با کردار خویش،و متکی بر اعمال خود می‌زیم،و هر فعلی که انجام می‌دهم،نیک یا بدمیراث آن به من می‌رسد

من و اقامون ۸سال همو میخواستیم و منم هر کی دیگ ک میخواست بیاد خواستگاریم میفهمیدم فرداش کنسل میکنن با خودم گفتم نکنه عیب و ایرادی چیزی دارم بعد کاشف ب عمل اومد ک بهههههله این اقا پسر زیر اب مارو میزنه😂😂😂😂😂

ما گر ز سر بریده میترسیدیم  در محفل عاشقان نمیرقصیدیم

وای خدا مرگم بده فجیع ترینش بادم اومد.. کلاس 5 بودم ی پسره از داهات اومد خواستگاری اقا نگم برات شغل چوپان ..دندانها زرد و جرمی عوووق دیگ نمیتونم ادامه بدم

کجا باید برم یه دنیا خاطرت تورو یادم نیاره...کجابایدبرم که یک شب فکر تو منوراحت بزاره...چه کردم باخودم ک مرگ وزندگی برام فرقی نداره...محاله مثل من توی این حال بد کسی طاقت بیاره...کجابایدبرم ک تو هرثانیه ام تورو اونجا نبینم...کجا بایدبرم ک بازم تا ابد ب پای تو نشینم...قراره بعدتو چه روزایی رو من توتنهایی ببینم...دیگه هرجا برم چ فرقی میکنه از عشق تو همینم...

من خودم کارمندم دیروز یکی از همکارام که ازدواج کرده خیلیییی اصرار کرد که پسر عموش بیاد خواستگاریم میگه شما شریف ترین خانم تو اداره هستید از بهترین تا بدترین پرسنل نظرشون اینه واز این حرفا پسر عموش بیکاره تقریبن یعنی کارای آزاد از اون علکی هاش نه درست وحسابی  واییییی هر چی میگم نه میگه به  خانوادت بگو من گفتم باشه میگم من باید به خانوادم بگم که دروغ نگفته باشم ولی روم نمیشه بگم خواستگار بیکار اومده برام چکار کنم

تو تاپیکی که استارتر ناراحته، نخندیم🙏
من و اقامون ۸سال همو میخواستیم و منم هر کی دیگ ک میخواست بیاد خواستگاریم میفهمیدم فرداش کنسل میکنن ب ...

عاشق بوده خوب بنده خدا

ولی خوب حرکتی می زده😆😆

کاش به سال ها قبل بر می گشتم و زندگی رو جدی می گرفتم ...
وای خدا مرگم بده فجیع ترینش بادم اومد.. کلاس 5 بودم ی پسره از داهات اومد خواستگاری اقا نگم برات شغل ...

چه باحال

کلاس پنجم 😆😆

کاش به سال ها قبل بر می گشتم و زندگی رو جدی می گرفتم ...

یکیشم 11 سال ازم بزرگتر بود بساط میکرد تو خیابون البته خواستگار خوبم داشتما

کجا باید برم یه دنیا خاطرت تورو یادم نیاره...کجابایدبرم که یک شب فکر تو منوراحت بزاره...چه کردم باخودم ک مرگ وزندگی برام فرقی نداره...محاله مثل من توی این حال بد کسی طاقت بیاره...کجابایدبرم ک تو هرثانیه ام تورو اونجا نبینم...کجا بایدبرم ک بازم تا ابد ب پای تو نشینم...قراره بعدتو چه روزایی رو من توتنهایی ببینم...دیگه هرجا برم چ فرقی میکنه از عشق تو همینم...
چه باحال کلاس پنجم 😆😆

اره..قد بلند بودم اخه

کجا باید برم یه دنیا خاطرت تورو یادم نیاره...کجابایدبرم که یک شب فکر تو منوراحت بزاره...چه کردم باخودم ک مرگ وزندگی برام فرقی نداره...محاله مثل من توی این حال بد کسی طاقت بیاره...کجابایدبرم ک تو هرثانیه ام تورو اونجا نبینم...کجا بایدبرم ک بازم تا ابد ب پای تو نشینم...قراره بعدتو چه روزایی رو من توتنهایی ببینم...دیگه هرجا برم چ فرقی میکنه از عشق تو همینم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792