2777
2789
عنوان

راستشو بگین

| مشاهده متن کامل بحث + 933 بازدید | 78 پست

ماهم نرفتیم تو اتاق حرف بزنیم

چون همو میخواستیم

خدایی اینا که دوست بودن رو چه حسابی بازم رفتن تو اتاق حرف زدن😕

صبورانه در انتظار زمان بمان!هرچیز در زمان خودش رخ می دهد .باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند ،درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من شب خواستگاری رفتیم اتاق هول شدم تا در اتاق و بستم گفتم سلام   بعد دیگه تا آخرش خندیدیم دیگه ...

از تصورش منم کلی خندم گرفت 

خدانکشت😂😂

تیکر رسیدن به آرزومه 😊واسم دعا کنید بهش برسم
پيشنهاد چي بدن؟


ک برید با هم دیگه حرفاتونو بزنید

یاد گرفته ام بگریم بی دغدغه بخندم بی بهانه برقصم بی ترانه برنجم بی گلایه و نظاره کنم آنچه نیستم و نبینم آنچه هستم
موقع حلقه نشون هم که شد گفت اجازه بدین یه لحظه بریم تو اتاق یه حرفایی مونده اون موقع دیگه صمیمی تر ...

وایییییی😂😂😂😂😂

به اینا نگاه کنید👈🏻😐😐😐😐😐😐😏😏😏😏😒😒😒😯😯😯اینام دارن به شما نگاه میکنن نه؟😳😳😳😳😳😱😱😱😱😐😐خواستم متوجهتون کنم خب من برم دیگه🗿👩‍🦯
ماهم خرفتیم تو اتاق حرف بزنیم چون همو میخواستیم خدایی اینا که دوست بودن رو چه حسابی بازم رفتن تو ا ...

ما هم نرفتيم تو اتاق ديگه فقط بابام پرسيد ازم صحبت مهريه رو كردي باهاش؟گفتم اره در مورد مهريه هم حرف زديم قبلا 

‏از چیزی نمیترسم بجز حجم کتابهای نخونده و فیلم‌های ندیده
موقع حلقه نشون هم که شد گفت اجازه بدین یه لحظه بریم تو اتاق یه حرفایی مونده اون موقع دیگه صمیمی تر ...


    چ جالب

یاد گرفته ام بگریم بی دغدغه بخندم بی بهانه برقصم بی ترانه برنجم بی گلایه و نظاره کنم آنچه نیستم و نبینم آنچه هستم
از تصورش منم کلی خندم گرفت  خدانکشت😂😂

دیگه نمیتونستم حف بزنم همش تو دلم میگفتم زشته حالا میگه دختره دیوونه اس باز میومدم حف بزنم خنده ام میگف 

قدر مادر را فقط نوزادی میداند که اگر تنی عطر مادرش را ندهد آن را پس میزند گمانم تنها اوست که میداند هیچکس جز مادر ارزش معشوق بودن را ندارد 
ک برید با هم دیگه حرفاتونو بزنید

ميگم كه دو سال دوست بوديم و خانواده ها در جريان دوستيمون بودن حتي صحبت مهريه و عروسي رو هم از قبل كرديم ديكه تو جلسه خواستگاري و بله برون خانواده ها حرفي نداشتن بهم بزنند

‏از چیزی نمیترسم بجز حجم کتابهای نخونده و فیلم‌های ندیده
ما هم نرفتيم تو اتاق ديگه فقط بابام پرسيد ازم صحبت مهريه رو كردي باهاش؟گفتم اره در مورد مهريه هم حرف ...

خخخخ 

من گفتم مهریه برام مهم نیس

فقط حتما باید برم کربلا زیارت امام حسین

باباش خدابیامرز گفت خودم هم کربلا میفرستمت هم مکه

دوسال پیش که کربلا تسخیره داعش بود

میگفتم سگ رید تو شانسِ من

شوهرم میگفت چرا؟؟؟؟

گفتم بابات که خدابیامرز فوت شد

کربلا که داعش ریخته

مکه هم بستن😁😁😁😁

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

دوست بودن قبل ازدواج ک بعدش ب ازدواج برسه خیلی خوبه ها  

یاد گرفته ام بگریم بی دغدغه بخندم بی بهانه برقصم بی ترانه برنجم بی گلایه و نظاره کنم آنچه نیستم و نبینم آنچه هستم

منو همسرم با اینکه یه مدت کم دوست بودیم،انگاراولین بار بود که اون شب داشتیم حرف میزدیم از هم خجاات میکشیدیم،حرفای جدی و اهدافمونو یه بار مرور کردیم.یه برگه برداشتیم و قول و قرارامونو نوشتیم.هرسالم تو همون روز ازنو متعهد میشیم به هم.

  

  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز