بهترینش ادکلن مورد علاقم بود که فکرشم نمیکردم یه زمانی برام بخره وقتی پسر خالش خواست بره دبی بهش پول داد و خرید و دقیقا چند روز قبل تولدم به دستمون رسوند وووای قهر بودیم دقیقا یادم تو ماشین بسته و داد بهم گفت بازش کن وقتی باز کردم به قدرررری خوشحال شدم و جیغ زدم و بغلش کردم که به کل هر دو یادمون رفت قهر بودیم