۳شب پیش خالم زنگ زد دعوتمون کرد برای پاگشا
مامانم قول نداد منم گفتم پس نمیایم زحمت نکش و فلان
شوهرم موقع مهمونی رفتن اذیت میکنه هروقت بخوایم بریم میگه حال ندارم امروز حالم خوش نیس
چرا بریم
به چه دلیل بریم و ازین سوالا
براهمین گفتم به خالم که مامانمینا اگه قبول کنن باز باید به شوهرم بگم
حالا انگار متوجه نشده یا هرچیزی
روز بعدش به مامانم زنگ میزنه و بزور میگه باید بیاین و مامانم گفته نه باشه بعدا
شب که شد ساعت۹زنگ زدن که چرا نمیاین
شوهرمو گفتم پاشو بریم زشته انقد اصرار کردن
گفت نمیام چرا نگفتن بهمون الان وقت جایی رفتن نیست تو برو
نیومد😐
حالا مامانم غر غر که شوهرت کرم داره خوشش میاد هرجا دعوت میکنن یه ادایی درمیاره و....
بهش میگم اولا که خاله زورکی مارو داره میکشونه خونشون این مدل دعوت درست نیست دوما ۵صبح باید پاشه شوهرم. خونه مادرش هم بودیم میگفت زود شامتونو بیارین میخوام برم خونه بخوابم.
باز مامانم میگه نمیمرد یه شب دیرتر بخوابه و....
حالا موندم حق باکیه