من هر سیاستی بکار بردم جواب نداد که شوهرم نگاش نکنه تازه دیگه روشم داره باز میشه هر چیم میگم من نمیخوام با این خانواده رفت وامد کنیم قبول نمیکنه خیلی زن پر عشوه ای تو روی شوهر من که دیگه اینقد صداشو نازک میکنه وبا عشوه صحبت میکنه که بیا وببین چند بار نگاه شوهرم کردم همش میبینم چشمش رو اونه
واااای چقدددددددر که زن بودن سخت است وااااقعا....
خیلی عذاب میکشم اون زنه هم بایه چشم تحقیری نگام میکنه
استارت جان شاید شما حساس شدید
اگر مرد ذاتش خوب باشه و عشق و رابطه عمیق جنسی و روحی و عاطفی بین همسران باشه هزاران زن زیبا هم که کنارش باشن اون کور و کر و لال هست و تنها عشق خودش رو می بینه
بالاخره تو جامعه که نمتونه نره (ادم باید ادم باشه سرخ و سفید چغندره) اینو همیشه اقامون میگه
27سالمه
به خدا خیلی سعی کردم حساس نشون ندم خودمو ولی شوهرم وقتی میریم پیاده روی راشو کج میکنه طرف خونه اوت زن بعد میگه بری م خونشون یا اگه کسی تو فامیل بد بگه راجبش شوهرم ازش دفاع میکنه بااینکه اسمش به بدی در رفته وهمه حتی شوهرمم میفهمه واقعا بد ذاته ولی بازم دفاع میکنه
سعی کن حساسیت نشون ندی
حتی دختره میخواست باپررویی اسم شوهرمو بزاره رو بچش
عزیزم یکم به ظاهر ولباسات تو خونه بیشتر برس.
با شوهرت مهربون تر باش و اعتماد به نفستو ببر بالا.چندتاکلاس,برو وچندتا کار یاد بگیر وتوانایی هاتو افزایش بده.
همیشه خوش پوش.و خوش لباس و از اون رنگهایی ک شوهرت دوستداره استفاده کن.سعی کن سلیقشو بشناسی ودلشو بدست بیاری...
به هرحال باید قبول کرد که زن بودن مسیولیت سنگینیست که به گردن ماست.
خودت شاد وپرروحیه باش وبه شوهرتم شادی وروحیه ببخش
سعی کن تو خونه محبت کنی به شوهرت,با ملایمت و مهربونی باهاش صحبت کنی, به خودت برس و شاد باش روحیه داشته باش,اعتماد به نفست رو بالا ببر
شوهرم خیلی غد ومغروره وهر لباسی میپوشم وهر غذایی که جلوش میزارم بااینکه همه از دستمختم ،خونه داریم وکلا از خیلی چیزای دیگه تعریفمو میکنن ولی شوهرم هیچکدوم اینا رو نمیبینه
بخدا خیلی چیزای دیگه هم هست که اگه بخوام بگم طول میکشه که شوهرم چقد به اون توجه داره وبه من بیتوجه
