2777
2789
عنوان

وای خدا برام تجدید خاطرات شد ...عکس

909 بازدید | 81 پست

شوهرم الان از خونه خواهرشوهرم اومد این عکس بهم داد ..این عکس مال سال۸۸ وعقد بودیم یعنی تو اوج دل وقلوه گرفتنا ....‌اخ تورو خدا دوستانی که دوران نامزدی هستید قدر این دوران بدونیددددددد...دیگه بعدها با وجود بچه اونقدر افسوسش میخورید چون واقعا بچه همه وقت آدمو میگیره هرچند ما بازم همچنان تریپمون لاوووووو اما اون دوران یه چیز دیگه س ....ای خدا پیر شدیم رفت  

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آخی😍😍

                           یا ابا عبدالله                                                  پسر داشتن حس شیرینیه ....دنیای معصوم وکودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده.... وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم، یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، ونه برادرم . اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه : مامان، امروز موهات چقدر قشنگ شده .......❤️ وتوی اون ثانیه هاست که من اوج میگیرم وبا عشق زندگیم از ته دل میخندم.... آره ..... عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم........ومن با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم.....❤️❤️❤️❤️ 
اینجا چند سالتون بود؟

عزیزم ناقابل ۲۶سال .....‌دقیقا ترم سه ارشد بودم امتحاناتم تازه داده بودم و جیم زدم بیام تهران پیش همسری رفته بودیم دربند یه شب برفی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792