صمیمی ترین رفیقم بهم تهمت دزدی زده
خودط رفته طلاشو فروخته منم باهاش یودم
زفته ب مامانش گفته طلا رو یرای این فروختم
منم پول طلا رو پول دستبندای ک برام خرید رو براش فرستادم مامانش رودار شده میگه اگر شیصد هزار دیگ نریزی ابروتو مییرم میام در اون تاترت شزف برات نمیزارم ب باباتم میگم