عصبابم خیلی خورده خیلی .... من دوتا زن داداش دارم
مثلان بچه ی زن داداش اولم اسمش تانیاس روز تولد زن داداش،دوم،آمده با پا میزنه روی بخیه ام نمیدونم میزنه ب شکمم چرا تو ب موهای من حسودی میکنی چون موهای من کوتاه کردم بعد موهاشو بلند بود و فروخت
عصبابم خورد چپ راست میره میزنه دوبار زد بار سوم گفتم دفعه بعد بزنی میزنمت
خلاصه دیگ نزد یا مثلان روز شهادت حضرت فاطمه زهرا ک ما مسجد بودیم اونم بود خلاصه،رفته جلوی بقیه میگه ها من گوش بند خریدم نری بخری حسودی کنی فلان
یکی از فامیل هام داشت نگاه میکرد خجالت کشیدم ک ابحیم گفت نگاه محدثه بچه نیس ک بخواد بخره فلان تو،بچه یی رقت پیش ننه اش
روی عصبابمع چکارکنم مثلان وسایل تحریرمو میگیره نمیدونم خیلی کارها میکنه ک این پسر داداشم نمیکنه اصلان