امروز تولدمه مریض ام شدم آنفولانزا گرفتم حالم خیلی بده
۳ ماه هم هست ازدواج کردم
۱ ماه شوهرم محل سگ بهم نمیده هیچی حتی رابطه ام نداریم دیگ
یا حتی روز زن بهم تبریک ام نگفته
زنگ زد آماده شو بریم شام بیرون گفتم نمیام حالم بده ب مامانم ایناام گفته شام بیاید مامانم اومد گفتم نمیبینی دارم میمیرم چ تولدی بیام وقتی حالم بده خلاصه بابام اومد مراسم گرفته ما برای تو این کارو میکنیم فلان معلوم نیست چرا قهر کردی مریض نیسی
واقعا حالم بده نمیتونم نفس بکشم بعد بلند شدن رفتن گفتن اره لیاقت نداری فلان قهر کن تا بمیری هیچکس درکم نمیکنه شوهرم رفته گل بخره برام بعد ساعت ۹ شب من حالم بعد چجوری برم حموم آماده شم
از صبح تو خیابون کاری نکرد ساعت ۹ شب رفته کیک بخره میخاد خرم کنه مثلا بعدا نگم چیزی ک تولدم