من با یکی بودم چندسال
شرایط نداشت برای اومدن چون دانشجو بودیم
قرار شد بره سربازی بعد
الان میگه قبل اینکه بره میاد و گفت تا عید
تو همین حین برام خواستگار اومد از نظر اعتقادی من شبیهشون نیستم و به زور میگن خوبه
از اونور با خواهرم درددل کردم توقعاتم رو گفتم
ک اینا سخت گیرن و من نمیخوام محدود شم میگه آره
بعد از اونور گوشی مامانم رو پر کرد که بخاطر اون پسر میگه نه اون و هرچی درمورد اون گفته بودم به مامانم گفته من هروقت ناراحت بودم همه چیو به خواهرم گفتم ب عنوان درد و دل 😭😭😭
بچه ها تو دوراهی ام 😭😭😭
چیکار کنم😭