سلام،امروز پسر برادر شوهرم اومدم خونمون ،بعد این مادرش با اون یکی برادرشوهرم وکلا مادر وخواهراشون قهره وچندساله مادرش خونشون نمیره،حالا پسرش امروز بهم گفت که مادرم فهمید عموم با زنایه دیگه درارتباطه وبه زنش خیانت میکنه و مامانم رفت به عمه هام ومادربزرگش گفت ایناهم طرف عمومو گرفتن وبا مادرم دعوا کردن گفت که مادرم به زن عمو هم گفته اونم گفته که از دوسال بعدازدواجم فهمیدم با زناست ،من اصلا این قضیه رو نمیدونستم ومادرشوهرم یه چیز دیگه گفته بود علت قهرشونو،اصلا فکر نمیکردم این باشه،بعد جالبه که خانواده شوهرم همین پسرشونو ازکل پسراش بیشتر دوست دارن واهمیت بهش میدن ،اگر بدونید چقدر ادعا مذهبی بودن دارن که آدم شاخ درمیاره اونوقت این کارا و هم میکنن دروغ وغیبت وهمه چیز ازشون دیدم واونوقت تو حرفاشون میگن ما مذهبییم و اینقدر تعریف خودشون میدن ،من اینا فامیلم نیستن وغریب هستم ،کاش بیشتر میشناختمشون وبعد باهاشون وصلت میکردیم،خیلی آدمایی عجیبی هستن