2777
2789

بخدا نمیدونم دیگه دردمو به کی بگم چجور از دستشون نجات پیدا کنم

دوران بارداری رو یجور زهرماری کردن بعد زایمان هم اینطور

اونقدر اذیت کردن که دیگه توضیح نمیدم یه خلاصه میگم و موضوع امروزو

بچم ۳ ۴ ماهشه با مادرشوهرم اینا تو یه ساختمونیم

این زنیکه هم روزی ۳ ۴ بار میاد خونه ما ۲ بارشون هم ۱ الی ۲ ساعت میشینه و من تو هر شرایطی باید ازش پذیرایی کنم

بعد جلو خودم غیر مستقیم شوهرمو پر میکنه مثلا میبینه خونه من نامرتبه شروع میکنه به تعریف از آدمای خیالی که تمیز یا اونا که کثیفه و شوهرشون طلاقشون داده

شوهرمم خودشیرینی میکنه منو دست میندازه تا انتر خانوم هر و کر کنه

بعد انگار ننشو ندیده میوفته به دست و پاش هی متچش میکنه قربون صدقش میره

اکثر هم سر شام و ناهار میاد غذامو میخوره بعد سری بعد میاد میگه وای غذات مریضم کرد

امروز هم طبق معمول باز اومد منم کلی کار کرده بودم یکم نشستم شوهرم هی جلو اون چرا نشستی پاشو کارهارو بکنه غذا چرا حاضر نیست و.....

بعد گفت فلانی طلاق گرفته من دقیق خبر داشتم شوهرش چقدرآدم بدیه و زنه مهریشو هم گرفته بوده مادرشوهرم شروع کرد که زن نبوده شوهرش هر چقدر بد نباید طلاق میگیرفته انشالله زودتر زن بگیره چشم اون در بیاد مهریشو چرا گرفته حرامه و....

بعد بچمو شیر که میدادم خوابش برد خوابوندمش بیدار شد دستشو مبخورد شوهرمم میگفت جلو ننش که چولاق بودی دست نداشتی درست شیرش بدی و... منم گفتم خودت شیرش بده

اینم جلو مادرش صبر کن باهات بعدا حرف دارم که مادرش ذوق میکرد که قراره دعوا کنیم

خلاصه سفره رو انداختم ننش الکی مثلا میخواد بره شوهرم التماس بیا بخور با ناز و اکراه اومد کوفت کرد

بعد رو به پسرش گفت دستت درد نکنه

منم به شوهرم گفتم یه تشکری چیزی برگشت مادرشو بوس کرد که دهن مامانم درد نکنه که نوش جان کرد

بعد ننش رفت اینم ظرفارو ریخت سر من و فحشم داد و تهدیدم که چرا گفت خودت شیرش بده

از این مزد متنفرم همینطور از مادرش

درو هم قفل کنم انقدر در میزنه تا باز کنم

بخدا مردم روشون نمیشه هر روز برن خونه مادرشون چجور روش میشه انقدر بیاد خونه عروس

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خدا صبرت بده .

قبل اینکه بپه دار شی باید شوهرتو درست میکردی

برایتان چنین آرزو میکنم آن زمان که در محشر خدا بگوید چه داشتی ؟حسین (ع)سر بلند کند و بگوید حساب شد مهمان من است .❤️هر وقت مشکل و گره ای تو کارتون افتاد ،به حضرت رقیه دردانه ی امام حسین توسل کنید تا خداوند به واسطه ی ایشون گره از کارتون باز کنه .انشاءالله .🩷بهم گفت با این اوضاع گرونی هنوز هم پای آرمان های رهبرت هستی ؟گفتم به ما یاد دادن توی مکتب حسین 💔ممکنه آب هم واسه خوردن نباشه ❤️

انشالله راحت شی از دستش

انشالله لال بشه مادر شوهرت

خوب خوب ...بعد مدت ها برگشتم سایت...این بار با هدف متفاوت...یه زن نسبتا خسته  ولی شاکی از روزگار که چالش های زندگی کلی تغییرش داده و قوی ترش کرده...تصمیم گرفتم کنکور تجربی شرکت کنم و به ارزوم برسم...نه صرفا به خاطر مزیت های مالیش ...چون روح تشنه مو سیراب میکنه...این جا میخوام از روزمرگی هام بگم...درد دل کنم ...حرفای دلمو که هیچ جا نمیتونم بزنم بگم...برسه روزی که تاپیک موفقیت تو کنکورمو بزنم ...بگو انشالله

شما باید قید مادرشو با شوهرت بزنی چون جفتشون یک تیم هستن و فقط برای اعصاب خردی شما میان

وقتی میان برو توی اتاق خواب و بگو سرم درد میکنه خودتون به چیزی بخورید

من حتی توی اوج فروپاشی خودم سعی کردم حال یکی دیگه رو خوب کنم، متاسفانه خیلی مهربونم و دل رحم ( -_-)درخواست دوستی پذیرفته نمیشود حتی شما

وای اعصابم بهم ریخت اگه من بودم خونشونو میریختم

کاربرا یه دقیقه به خدا واگذارم نکنید ببینم دارم چیکار کنم😂وقتی کم میاری توی تاپیکای من نگرد اونایی که‌ میبینی فان هستن ، بری لحن پست هامو بخونی متوجه میشی😁پس زور الکی نزن دنبال اهرم فشارم نگرد اگه بلدی با منطقت جواب بده اگرم بلد نیستی با ریپلای نکردنت خوشحالمون کن😘پسرا به من درخواست دوستی ندین پسرِ نینی سایتی کنسله🎀 اینم دستمال برای پاک کردن اشک هاتون🧻

انشالله راحت شی از دستش انشالله لال بشه مادر شوهرت

انشالله بخدا هر بار یجوری عذابم میدادن تک تک تاپیک هامو بخونی مشخصه

یه گله ان هر سری یکیشون

نزاشتن اسم بچمو خودم بزارم

خون به جیگرم کردن تا رفتم سزارین

نمیزاشتن عروسی کنیم

و......


جالبته اینجاست میشینن غیبت مردمو میکنن خودشونو اولاد پیغمبر میدونن

وقتی میاد چرا غذا درست میکنی بزار بره گورشو گم کنه زنیکه ج....

باسلام دوستان علیرضا نیکنام هستم کار قطع کردنی داشتید با رفیقم مشتبا تماس بگیرید.(خدایاشکرت)

تو یکی از تاپیکات گفتی داره میمیره اخه مادرشوهرت

خوب خوب ...بعد مدت ها برگشتم سایت...این بار با هدف متفاوت...یه زن نسبتا خسته  ولی شاکی از روزگار که چالش های زندگی کلی تغییرش داده و قوی ترش کرده...تصمیم گرفتم کنکور تجربی شرکت کنم و به ارزوم برسم...نه صرفا به خاطر مزیت های مالیش ...چون روح تشنه مو سیراب میکنه...این جا میخوام از روزمرگی هام بگم...درد دل کنم ...حرفای دلمو که هیچ جا نمیتونم بزنم بگم...برسه روزی که تاپیک موفقیت تو کنکورمو بزنم ...بگو انشالله
شما باید قید مادرشو با شوهرت بزنی چون جفتشون یک تیم هستن و فقط برای اعصاب خردی شما میان وقتی میان بر ...

نمیزارن هی شوهرم صدا میزنه بیا پذیرایی کن

نکنم بعدا با من دعوا میکنه مجبورم ساعت ها به غیبت ها و چرت و پرتای اینا گوش بدم خستم کردن خدا ازشون نگذره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792