چهار ماهی میشه که مشغولم به سرکار رفتن
خودم ۱۹ سالمه همکارم ۲۴ سالشه
پسری هس که از بچگی رو پای خودش واساده غیر از خودش چند تا خواهر برادر دیگه هم داره ، بزرگ شده روستاس از ۱۷ سالگی اومده تهران داره خودش کار میکنه
پدرش فوت شده و فقط مادرشو داره تو شهرستان
شمارم رو داره دیروز بهم اعتراف کرد که ازم خوشش اومده و دوسم داره ولی نمیدونه چیکار کنه سردرگمه ، اینا کسی رو میخان که بره با مادرش تو روستا زندگی کنه ولی من نمیتونم به خودشم گفتم شرایطم رو ، همش میگه نه تو رو میتونم ول کنم نه مادرم
بهش پیشنهاد دادم گفتم خب مادرت هم بیار تهران گفت نه نمیتونه
من اگه تصمیمم علنی بشه خودم تهران فقط پیشت میمونم ولی نمیدونم چیکار کنم خونه و عروسی و همه اینا رو دوشمه نمیدونم چیکار کنم
شاید اگه شما تو روستا پیش خودمون میبودی تا الا عقدت هم میکردم اما الا شرایط جوری شده که نمیدونم چیکار کنم