نمیدونم چرا انقد به همسرم بد بینم
ما عقدیم
اگه چیزی مثلا در حد خوراکی بخوام هر موقع شبانه روز باشه میخره یا مثلاً یه شب ساعت ۱۱ونیم شب دیدم قرصم تموم شده همون موقع بدون ی کلمه منت رفت سه بسته ازش خرید خوراکی مورد علاقه امم گرفت
یا مثلاً پول دستش بیاد بریم بیرون همش میگه هرچی تو هوس کردی هرچی تو بخوای همون بخوریم
ولی مثلا من یه مدت همش پیشش اسم این جوراب پشمالو هارو میاوردم هیچییی واکنش نشون نداد
دیشب یه ست خونگی دیدم قیمتش حدودا ۸۰۰اینا بعد گفتم وای چه قشنگع دیدم سرشو انداخت پایین انگار نشنیده ولی شنیده بود
منم بهم برخورد با ناراحتی خوابیدیم
صبح که بیدار شدم گفت ازم ناراحتی قهری ؟ گفتم آره
دیگه گفت من دارم هر هفته سه روز میرم یه شهر دیگه تو حسابم ۱۵۰۰فقط خب تو مسیر من باید بنزین آزاد بخرم کلی خرج هست شاید ماشین یهو خراب بشه هر مردی کم کم ۱۰تومن پس انداز داره ولی من هیچی
بعد گفتم منکه نمیگم بخر ولی حداقل توجه کن بعدش گفت تو نشونم میدی من شرمنده میشم تاجایی که در توانم بوده همیشه سعی کردم خوشحالت کنم ولی از پس بعضی چیزا بر نمیام دیگه شرمنده
بعد یهو گفت اگه بمیرم چیکار میکنی؟ گفتم میام پیشت گفت نمیترسی ؟ گفتم نه گفت چرا؟ گفتم حداقل میدونم میام پیشت
بعد یهو رفت اینستا همون لباسه رو گشت پیدا کرد گفت من پول میدم بخرش
یکم که گذشت گفتم تو که اینکارو کردی چرا از اول نکردی ؟ گفت آخه خانم توکه میبینی وضعیتم رو من مسافرم
ب نظرتون حق میگه؟؟؟ من حق ندارم یعنی یاپر توقعم؟؟؟