همه جمع میشن تو خواستگاریم خرابش میکنن و میرن بعدشم مسخرم میکنن زنداداشام و زن بابام بعد مامانم سادست کنارشون بهم میگه ناراحتی؟
از شدت عصبانیت نمیدونم باید چکار کنم من خسته شدم دعا گرفتم نصف ماهه ک دارمش خسته شدم نمیکشم راهی نیس زندگیمو تموم کنم وقتی آینده ندارم