زنی که از وقتی ازدواج کرد تا زمانی که بچه دار شد بچرو به امون خدا ول کرد و رفت کنار شوهرش توی محل کارش کار کرد چون عاشقش بود و میخواست بیشتر پیشش باشه و اون بچه توی کل بچگی مدام تنها بوده باشه توی خونه
زنی که وقتی شوهرش بهش خیانت کرد ، اون زن نوزاد چند روزشو وردل دختر ۱۱ سالش ول کرد و دوباره برگشت سرکار پیش شوهرش تا مراقبش باشه که دیگه خیانت نکنه و توی این سن کم این مسئولیت سنگینو انداخت گردن اون بچه و علنا اون بچه ناخواسته توی ۱۱ سالگی مادر شد
اون بچه حتی تهدید به مرگ شد از سمت پدر و مادر بعدها ، و توی خونه ای که باید امنیتش میبود حس ناامنی میکرد.
حالا اگر اون دختر یه زن دیگرو مادر خودش بدونه و به اون بگه مامان و همه احساسای مادر و فرزندی رو با اون زن داشته باشه ، شما اگر جای مادر ژنتییکیش
یش بودید چه ریکشنی داشتید
اینا فقط یه بخش کوچیکیشه البت