خدا لعنت کنه خونواده هایی که افتضاحن ولی خودشونو خوب جلوه میدن
منم قبل عقد دیگه به مدت یه هفته کلا نه پیام نه زنگ نه هیچی گفتم دیگه تموم بابام زنگ زد بیان وسایلاشونو ببرن و نمیخوام عقد کنم باهاش
برگشتن از تهران اومدن خونمون التماس و التماس پشت هم که قول میدیم همه چی درست بشه لطفا فلان نکنید و بهمان نکنید چون میدونستن هیچ خر دیگه ای مثل من پیدا نمیشه زن این پسرشون بشه
مامانمم همش گفت عیبی نداره انقد التماس میکنن قبول کنیم شاید اوکی شدن بابام گفت دخترم من هنوزم راضی نیستم دیگه خواست خودته هرکاری میکنی مثل نفهم ها گفتم باشه قبول کردم التماس ها و حرفاشونو
الان بعد پنج شش ماه که زیر یه سقفیم به غلط کردن افتادم تا الان خواستم برنگردم پیشش مگه ولکنه؟ همش میگه قول میدم اوکی میکنم همه چیو
سه روزم هست باهم حرف نداریم میخوام زنگ بزنم بابام بیاد دنبالم مهریه مو بذارم اجرا و از شرشون خلاص شم
آخه منو چه به شوهر کردن
این که مشکل روانی داشت زن سابقش شش ماه دووم نیاورده بود پیشش
منه اوسکل بلانسبت شما که میشنوید چی تو خودم دیدم که اینارو قبول کردم یکی از یکی سگ تر و روانی ترن