دوستان ما تو دوره عقدیم چند سالم دوست و نامزد بودیم
شوهرم فشار زندگی زیادی روشه اینو اول بگم خیلیم دوسش دارم اصلا بدون اون سخته برام همه چی
اما توی بحث به حرف خیلی پی حرفو میگیره
مثلاً یک بار بهش گفتی تو منطقی نیستی
تا چندین ماه یادشه سوراخ میشم تا یادش بره
منطقی میگم بابا منظوری نداشتم یک حرفی زدم یه چیزی گفتم نه دلم نبوده اما میگه نه تو دیک ب من گفتی غیر منطقی
حالا من ده بار گفتم تو منطق داری یا بار گفتم منطقی نیستی
بنظرتون حق داره انقدر به دل بگیره
وسواس فکری داره شاید
بهرحال اخلاقشه دیگه هرکسی ی ایرادی داره بعضیا کینه میگیرن
پوستت کنده است😂😂
همسرم بنده خدا هم با ی همچین ادمی زندگی میکنه
موهاشو سفییییبد کردم 😃👌
مدلشه این یه نوع مدل اخلاقیاته یکی هست اصلاً براش مهم نیست توجه نمیکنه
یه مدل هست زود فراموش میکنه
یه مدلم هست حالا حالاها فراموش نمیکنه
یه مدلم هست هیچ وقت فراموش نمیکنه
منم اینطوریم شدییییید همسرم خسته میشه گاهی😔
والا شوهر منم اوایل دوستی همین بود، به یه ماشین میگفتم خوشگل میگقت من نمیتونم ازینا بخرم هیچوقت و فلان و ..... اووووو کلی پشیمونن میکرد، دیگه همینجور کمتر شد تا زمانی پسرمون چهار ساله شد و انقدر بچه ها شیطنت میکنن که دیگه نوبت نمیرسه ما باهم قهر کنیم😂 والا بخدا بحثی ام میشه یساعت بعد هر دو بیخیالش میشین چون اگه پیشو بگیریم نه اون میتونه لره سرکار نه من میتونم به خونه و بچه ها برسم، هنوزم قهرمون برامون یه فاجعست، سعی میکنیم گذشت کنیم چون دیگه زندگی سخت میشه اونجوری
نکن تورو خدا
بخدا طرفو از خودت میرونی
حالا من خودم خیلی دوسش دارم
ولی من دیگ اصلا تمایلی به بحث حرف زدن ندارم
بخدا میترسم که نکنه گوهی بخورم ولم نکنه یه ماه
بعد تا به ماه یا باید ناز بخرم یا بحث کنیم یا نادیده بگیرم خب سخته واقعا
