چندوقت پیش خیلی ناراحت بودم سر یه موضوعی و شبش کلی گریه کردم حس میکردم خدا اصلا منو نمیبینه و واقعا نا امید بودم حتی به خودکشی فکر میکردم
تو دلم گفتم خدایا من میدونم تو محافظ منی
به نبودنت اصلا شک ندارم و میدونم هستی
خواهش میکنم اگه منو میبینی بهم یه نشونه بده که این افکار منفی از ذهنم بره میدونم خودکشی راهش نیس
چند روز بعدش یه امتحان داشتم و دیرم شده بود و اونروز واقعا حس میکردم بدشانس ترین ادم دنیام و دقیقا از شانسم دانشگاهی که درس میخونم دانشکده هاش از درب ورودی خیلی دورتره و با اتوبوس ۲۰ دقیقه راهه و راننده های بیرونو راه نمیدن
خلاصه تپسی گرفتم تا برم
تو راه به راننده گفتم عجله دارم و امتحانم دیر شده
یهو راننده هه جلوی درب دانشگاه به نگهبان یه چیزی گفت و راهشو گرفت رفت تا دانشکده ی امتحان
منم تعجب کردم چون اصلا ماشینا رو راه نمیدن
اقای راننده برگشت گفت دخترم خیلی خوش شانسی
من از کارکنای دانشگاهم
و مسیری که باید ۲۰ دقبقه با اتوبوس میرفتمو تو ۷،۸ دقیقه رسیدم
و من تو کل روز شوک بودم
نمیدونم نشونه خدا بود یا نه اما از اون روز حالم نسبتا بهتره
و اقای راننده کرایه ی اون مسیرو ازم نگرفت و فقط گفت هروقت یادم افتادی برا پدرو مادرم فاتحه بخون
شما هم اگه تونستید براشون فاتحه بخونید❤️