ببین شوهر منم نمیذاششت بیرون برم. میگفت مادر میخوای با مامان من باش. پدر میخوای با بابای من باش. ولی من به قیمت جنگ و دعوا کوتاه نیومدم و هفته ای دوبار میرفتم خونه مامانم اگر نمیومد منم نمیرفتم . تمام کارهای بانکی مامانمو انجام میدادم میگفت ولگردی میگفتم اره اگه بانک رفتن ولگردیه دور و برت پر ولگرده . خلاصه الان دیگه براش عادی شده
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اره بابا برو ب ی ورتم حسابش نکن فک میکنن نباشن مجلس لنگه اخه از بس کودنن .منم نمیزاره برم
گمشه بابا حالا میخواد هدیه سر عقدم کم بده من خودم یکم پول دارم میذارم روش ولی نمیذارم داداشم سرافکنده بشه...اصلا بهش نگفتم بیا بریم... کلی حالا اعتماد به نفس کاذبشاومده پایین
ببین منم مادرشوهر بسیار با سیاستی دارم. اما الان با خودش خیلی رک شدم. علنا میگم این حرفت نازاحتم کرده شوهرمم حرف بزنه بهش میگم ناراحتی نمیام تو هم نیا. اینا خیلی وجهه شون تو خانواده جلو دامادهاشون مهمه براشون. نرم میفهمن یه خبریه .
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش