دقیقا جفتمون نسبت ب هم همینجوری هستیم البته اون بیشتر
عشق زیباس اگه دو طرفه باشه اینکه همش یه نفر حاضر باشه که فداکاری کنه چیزی بد و کشنده میشه
نه اتفاقا عمدا موقعی که میخوام غذا بکشم برای خودم قسمت بهتر رو برمیدارم یا نصف میکنم حداقل..... دلم نمیخواد نقش زن فداکار رو بازی کنم حتی اگر در عمل خیلی فداکاری ها توی زندگی هم بکنم ولی از این نقش سنتی و همسری که یادآور زنهای گذشته هست ، بدم میاد و برای همسرم این کار رو نمیکنم
بله دقیقا همچین حسی دارم ،و اونم واسه من همینطوریه
هشت سال همین حسو داشتم اخرش میدونی چیشد ؟ بهم گفت سگ تورو تحمل میکنه اخه ؟ سی کتیر بیرون میخوام برم دختر ۲۵ ساله بگیرم حال کنم ، ۲۷ سالمه ، به خاطر دخترم تحملش میکنم
انشالله عاقبتت بخیر باشه عزیزم نشی مثل من
یه چیز بگم
با اینکه خودمم عاشقم ولی بازم خودم در الویتم
خیلی دوستش دارم طاقت دیدن ناراحتی یا مریضیشو ندارم ولی بنظرم اینا وظیفه زن یا همسر نیست
عاشقم ولی نه خیلی رو غذا حساسم خیلی خیلی زیاد ابدا شاید باهاش نصف کنم اون باید از شکمش بزنه بخاطر من نه من بخاطر اون مردی گقتن زنی گقتن من همینجوریش جون ندارم چه برسه غذا هم نخورم میمیرم
زندگی به من یاد داده حتی واسه بچت هم از خودت نگذر. هیچکس لایق اینهمه فداکاری نیست.مخصوووصا شوهر
این حس بیشتر مادرانه هست تا عشق اگه عاشق باشی همه چیو واسه خودت و اون باهم میخوای
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
