صد در صد من و دوستم کرج زندگی میکردیم اما اصالتا دوستم واسه شهرستان بود و شوهرش اونجایی قرار بود واسه زندگی بیاد شهرستان ما دوست ۱۵ ساله ایم برای جهاز چیدن کمک میخواست گفت میایی مامانم گفت برو چون رفت و آمد خانوادگی داشتیم با اتوبوس آمدم شوهر دوستم با دوستش که ماشین داشت آمد اونجایی که اتوبوس نگه میداره دنبالم همون لحظه شوهرم منم دید و خوشش آمد فردای عروسی دوستم ما عقد کردیم
و من الان ۱۰ ساله ازدواج کردم از کرج هم آمدم شهرستان
واسه همین به قسمت اعتقاد دارم