شوهرم امشب نزاشت برم خونه بابام
گفت حق نداری بری
منم که اهل گریه نبودم گریه کردم چون هم از مقایسه کردنش با مامانش ناراحت بودم هم اینکه برای مامانش کادو روز مادر خریده ولی برای من نمیخره هیچ وقت برام این چیزا مهم نبود نمیدونم چرا امشب یهو مهم شد
منم بهش گفتم اگه نمیزاری برم خونه بابام منم پس فردا نمیام خونه مامانت
الانم دلم الکی شکسته حس میکنم هیچ کسو ندارم😭
میدونم مسخره هست ولی خب😭