دقیقا..
هیچوقت یادم نمیره تا چند ماه افسرده شده بودم..
چقد گریه کردم..
تک تک لحظات خوبشونو برای آخرین بار توی چشمای ارن دیدم..
اینکه میکاسا چقد موقع کشتنِ ارن غم توی چشماش بود و هیچوقت یادم نمیره:))
اون سکانس که ارن به آرمین فهموند که میکاسا رو دوس داره،عینِ ابر بهار اشک ریختم،اون بخاطر اینکه وقتی براش نمونده بود به میکاسا اعتراف نکرد..
لعنت به ایسایاما،تازه بعدشم میگف حس ارن و میکاسا خواهر برادری بوده.😑
دلم میخاس دندوناشو خرد کنم