از خودم ناراحتم از خودم بدم میاد که میدونم دارم خودمو بدبخت میکنم ولی باز با یه ادمی موندم که قدرنشناس تر ازش نیست
بهم گفت اخر این ماه مهلت اجاره خونم تموم میشه پول ندارم اگه نتونم جور کنم اواره میشم الان دل خوش کردم به گوشواره های تو
منه احمقم اول میخواستم براش بفروشم ولی بعد که تو سایت مطرح کردم و گفتن اشتباهه متوجه شدم واقعا راست میگن و بهش گفتم نمیتونم بفروشم خانمم احتمال داره متوجه شن
حالا از صبح طوری باهام حرف نمیزنه که انگار وظیفه ی منه بهش پول بدم
هرچند مقصر از اول تا اخر خودمم و اینو قبول دارم خدا میدونه سه ماه حقوقمو جلو جلو از پدرم گرفتم دادم به اون حالا بهش میگم خودم این سه ماهه دکتر نرفتم جا اینکه تشکر کنه میگه گوشیمو میفروشم تا دیگه ازت پول نگیرم توام به دکتر رفتنت برسی
گفت میخوام گوشیمو بفروشم که خونه اجاره کنم منه ساده هم باور کردم حالا از صبح بهش پیام میدم میبینم با عصبانیتی جواب میده که تو مغازه ام میخوام بفروشمش من نمیدونم این گوشی چی شد که از صبح تو مغازست میخواد بفروشه و هنوز نفروخته
خودمم میفهمم داره اذیتم میکنه که دلم بسوزه ولی منه احمق نمیدونم چمه که ولش نمیکنم وقتی داره از عشقی که بهش دارم سو استفاده میکنه اخه اولین نفرم منه ساده بهش گفتم دوسش دارم
من خودم عقل ندارم تروخدا شما نصیحتم کنید شاید یکم سرعقل اومدم و فکرکردم حتی اگه تقصیر منم هست و اون تقصیری نداره بگید😔