2777
2789

خواهر نامزدم تازه بچه دار شده بچش کوچولوعه

حالا مامانبزرگش فوت شده اینم حوصلش سز رفته به من زنگ زد با اب و تاب که ای سرما خوردم و ایما معلومم بود دورش شلوغه

گفتم دوست داری بیام دنبالت بریم دکتر شوهرشم ماموریته بیچاره درجا قبول کرد

منم پریدم سریع رفتم دنبالش اومد دیدم صحیح و سالم خیلیم شنگوله گفتم مطمعنی مریض شدی

مظلوم گفت جسمم نه روحم

خلاصه که پیچوند مجلسو رفتیم کف خیابون سیب زمینی زدیم بر بدن

حالا اونور مامان بیچارش داره دق مکنه

کوکو کنید بزارم عکسوووو

خورشیدم شده عسلی دور نگات.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ادم تو عذا همش دلش میخاد بزنه بیرون

من اینقدر تو مراسم مادرم دلم میخواست بزنم بیرون فقط برا نیم ساعتم که شده از اون فضا دور بشم ولی تمام خونوادم میزدن بیرون و میرفتن یه تابی میخوردن به جز من که نمیتونستم

...

منم شب ختم مامان بزرگم خیلی حال روحیم بد بود

بعد از مجلس لباس رنگی پوشیدم رفتم بیرون با شوهرم قدم زدم بهتر شدم،اما جلوی مامانم کل چهل روز رو مشکی پوشیدم

ایرادش کجاست؟

من واقعا مادربزرگم رو دوست داشتم و هر شب جمعه براش فاتحه و دعا میخونم اما اون لحظه روحیم داغون بود

ادم تو عذا همش دلش میخاد بزنه بیرون من اینقدر تو مراسم مادرم دلم میخواست بزنم بیرون فقط برا نیم ساعت ...

الهی دورت بگردم خدا رحمتش کنه

خورشیدم شده عسلی دور نگات.

منم شب ختم مامان بزرگم خیلی حال روحیم بد بودبعد از مجلس لباس رنگی پوشیدم رفتم بیرون با شوهرم قدم زدم ...

مگه گفتم ایراد داره

اتفاقا خوشحالم شدم خواهرشوهرم سنش کمه حالا بچه کوچولو داره شوهرشم کنارش نیست

خورشیدم شده عسلی دور نگات.

سیسی چند شب پیش خواستگاریت نبود؟

چرا عزیزم بود

با نامزدم اینا قبلا همسایه بودیم

با خواهرش هم دورادور دوست بودم حتی بچش دنیا اومد ما نامزد نبودیم ولی رفتم ملاقاتش

خورشیدم شده عسلی دور نگات.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792