مدیر

عضویت: 1402/03/13

تعداد پست: 14862

عنوان

دلم میخواد بعضی نوجونارو بزنم

| مشاهده متن کامل بحث + 1106 بازدید | 67 پست

دهنشون پر خون شه

داشتم از دانشگاه میومدم خونه

یه دسته گروه نوجوون شیاد حدودا ۱۴،۱۵ساله

دختره و پسر قاطی بودن

دختراشون همه موهای رنگی، قرمز و آبی بدون روسری ، نافشون معلوم ،پیرسینگم زده بودن

پسراشونم همینطور

حالا اینجاش خوبه ، به هیچکس ربطی نداره

قصیه از اینجا برام تعجب آور شد

که یهو یکی از دخترا صدای ........ در میآورد

امیدوارم متوجه شده باشین چی میگم

اونم با صدای بلند تو جای شلوغ شهر

مرکز شهر بود

پسرام حرفای ..... میزدن با صدای بلند و هر و کر

دوستاشونو با فوشای ناموسی صدا میزدن

فک نکنید من الان یه خانوم جلسه ای ۴۰سالم که نشستم پشت گوشم دارم اینارو میگم خیر

من خودم ۲۳سالمه

مذهبی و تعصبیم نیستم

مثه دخترای دیگه ظاهرم و افکام بروزه

ولی آخه ایکاش رعایت کنن

خودشون خجالت نمیکشن اخه

اگه خدا بخواد میشه 😍😘

دیروز

16:27

9 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

dokhtarpastili

مدیر استارتر

عضویت: 1402/03/13

تعداد پست: 14862

معلومه که نظر میدم. چیزی که شما دوست نداری بپذیری اینه که این رفتارها در امتداد هم هستن، نمیشه هر جا ...

بحث کردن بیفایدست با شما

موفق باشی

اگه خدا بخواد میشه 😍😘

1404/09/16

16:48

1 نفر لایک کرده اند ...

13811381

عضویت: 1401/08/14

تعداد پست: 8348

عزیزم اولا که تا وقتی توی محیط جامعه ان رفتاراشون به خودشون مربوط نمیشه

و به همه مربوط میشه

نمیگم بیان چادر و پوشیه بزنن اما بهرحال عرف باید رعایت شه

بعد مگه مثلا ما مذهبیا متعصبیم؟ یا اینکه مثل بقیه به روز نیستیم؟

(خط اخر پستت)

باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا

1404/09/16

16:48

12 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.