چند وقت پیش با آقایی از طریق مجازی جهت ازدواج آشنا شدیم
بعد از حدود ۵ ماه ناپیوسته از آشناییتون رفتیم پیش مشاور پیش از ازدواج. بعد خودش گفت به هم نمیخوریم و گفت دیگه ادامه ندیم
اون موقع چون فقط احساساتم درگیر بود دوست داشتم با اون ادامه بدم برای همبن بهش میگفتم ادامه بدیم بازم
ولی اون رفت .بعد منم به خودم قول دادم دیگه قیدشو بزنم برای همیشه هرچند از نظر احساسی خیلی هم درگیر شده بودم
من دیگه مطمئن بودم اون پیگیر نمیشه چون خودش گفته بود ادامه ندیم و اینا
بعداً که احساساتمو بهتر مدیریت کردم فهمیدم ما اصلا به درد هم نمیخوردیم و زمین تا آسمون فرق داشت همه چیمون(مخصوصا فرهنگ های مختلف و اینا )
حالا بعد ۴ ماه زنگ زد به گوشیم که توی خونه بود من باشگاه بودم اون ساعت
مامانم برداشته بود😥
مامانم و خانوادم اصلا از این ماجرا خبر نداشتن
چون خودمون از طریق فضای مجازی آشنا شدیم
مامانم فهمید ماجرا رو .حتی اون آقا بهش گفته بود که باهم رفتیم به مرکز مشاوره و خودشو معرفی کرده بود
مامانم خییییلی عصبانی شد و سیم کارامو دراورد و گفت دفعه دیگه اسم ازدواج بیاری میکشمت و میندازمت بیرون😥
چون جا خورده بود به سیم کارت یواشکی داشتم و از ماجرای اون آقا هم خبر نداشت و اینکه یواشکی به مرکز مشاوره هم رفتیم
واااااای احساس خیلی بدی
دارم
نمیدونم چه غلطی کنم حالا