اما میترسم . از همه چیز میترسم . بارها قطع وصلی طولانی داشتیم تا پای طلاق رفتیم برگشتیم . دیگ مادرشوهرم اینا فکر میکنن من همش برمیگردم . حتی شوهرم فکر میکنه من جرات ندارم اهل برگشتم .
نمیتونستم رو تصمیمم قاطع وایستم
شوهرم مرد بدی نبود اما بشدت سختیییییی زندگی داشتم و اختلاف نظر داشتیم . کدورت های زیادی بود ک الان ازش بدم میاد ولی حفظ ظاهر میکردم باهاش