2777
2789
عنوان

شایدفکر کنید خیلی بدجنسم ولی حالم از این زن بد میشه

| مشاهده متن کامل بحث + 679 بازدید | 44 پست
وای خدا چه آدمای پررویی ، خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند حکایت شماسع

شوهرم میگفت گناه داره زنه مظلوم هست به خدا هرچی از دستم اومد کمک کردم ماشینمون تصادف کرد طلامو فروختم نداشتم پیگیر خیرشدم واسه هزینه مدرسه پسرش به قران یه دست درد نکنه نگفت یه جور برخورد میکنه انگار ما کارگرش هستیم

ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته
شوهرم میگفت گناه داره زنه مظلوم هست به خدا هرچی از دستم اومد کمک کردم ماشینمون تصادف کرد طلامو فروخت ...

عزیزم بیشتر از ظرفیتش بهش خوبی کردی دیگه

فسخ کن بفرستش بره

پول پیش نداده حالا صدتومنم میخواد؟

میدونم کسی باور نمیکنه ولی اکثر آدمای فقیر بی عقل و وقیحن

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

بزار قراداد تموم بشه بعدش حسابی ادبش کن زنیکه رو تو این دور زمونه نبااید برای کسی دلسوزی کرد

قرارداد یکساله هست وشوهرش کار نمیکنه کرایه هم نمیدن .باید یه هزینه بکنیم بریم دادگاه قرارداد باطل کنیم اوضاعش درحدی خرابه وبی پوله با رایانه زندگی میکنن ولی بی نهایت از خود راضی

ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته

درحدی اعصابم خورده که هرروز تو ذهنم بااین زنه دعوا دارم اگر دست خودم بود تا الان صدبار باهاش دعوا کرده بودم هرروز صبح وشب شوهرم میگه کار نکنی باعث پشیمونی بشه هیچی نگو بزار قانونی حل بشه فردا ادمایی هستن که مالت میره ابروتم میره اصلا به روخودت نیار وهمین باعث شده خودخوری کنم ولی هیچی نگم بهش

ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته
عزیزم بیشتر از ظرفیتش بهش خوبی کردی دیگه فسخ کن بفرستش بره پول پیش نداده حالا صدتومنم میخواد؟میدونم ...

دقیقا این قد راحت عین طلبکارا پیام میده تو پیاماش به شوهرم یه کلمه نیست که شوهرم مشکل داره حق دارین ناراحت باشین شوهرم کار کرده حالا که زنت ناراحته صدتومنم بده بریم به قول خواهر میگه از رندی دیوونه شده

ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته
درحدی اعصابم خورده که هرروز تو ذهنم بااین زنه دعوا دارم اگر دست خودم بود تا الان صدبار باهاش دعوا کر ...

شوهرتم راست میگه واقعا

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

با این وضعی که گفتی قرار داد هم تموم سه ابنا پا نمیشن باز باید بیفتین تو پروسه قانونی و مامور اوردن و تخلیه و ....

بعد اون موقع شوهرت نگه گناه دارن وسایلشونو بریزیم تو کوچه و .....


دقیقا این قد راحت عین طلبکارا پیام میده تو پیاماش به شوهرم یه کلمه نیست که شوهرم مشکل داره حق دارین ...

ولی از شوهرت بخواه نذاره خوش خوشان از اونجا پاشن

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

اوایل اومده بود زنگ زدم یه قالی خریدم شوهرم نیست میشه به اقای ...بگی بیاد کمک پسرم پهن کنه گفت اون برای خودمونم اینکار نمیکنه بیاد برای تو قالی پهن کنه گفتم دوتا پسرم هستن کمک میدن گفت نمیاد به همین راحتی

ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته
ولی از شوهرت بخواه نذاره خوش خوشان از اونجا پاشن

بهش گفتم من روزی هزار بار تو ذهنم بااینا دعوا دارم اگه کوتاه بیایی حلالت نمیکنم

ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته
بهش گفتم من روزی هزار بار تو ذهنم بااینا دعوا دارم اگه کوتاه بیایی حلالت نمیکنم

چقد مونده از وقت قراردادشون؟

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

با این وضعی که گفتی قرار داد هم تموم سه ابنا پا نمیشن باز باید بیفتین تو پروسه قانونی و مامور اوردن ...

ایقد که دارم حرص میخورم عصبانیم قسم میخورم که اونموقع قابلیت اینو دارم که شوهرمم بکشم .

ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792