آره من
همه درسهای لیسانسمو پاس کرده بودم و فقط یه معرفی به استاد مونده بود و من از خجالت طول کشیدن درسهام دنبالش نمیرفتم
-همه فکر میکردن مدرکمو گرفتم و دو سه ساله دنبال کار میگردم و کار نیست
-خواستگاریم به هم خورده بود و پسره و خانوادش بعد اونهمه جلسات که اومدن خونه ما و رفتن، 70سکه مهریه رو گفتن زیاده و بهونه کردن و رفتن
بعدش معجزه شد و بدون اینکه برای ارشد بخونم رفتم سرجلسه و قبول شدم تو بکی از دانشگاههای خوب تهران و همزمان تو یه آزمون استخدامی قبول شدم،
دیگه رفتم با استاد راهنما و معاون آموزشی دانشگاهمون صحبت کردم( یادمه کلی گریه کرده بودم) و ازم امتحان گرفتن و تاریخ فارق التحصیلیمو درست کردن و تونستم برم سرکار