فکر اینکه کسی دید منو نداره یعنی من هرجا.رو نگاه کنم کسی بهش اگاه نیس نمیتونه بیینه ک من چی میبینم حس ترس بهم میده ب قران ک دست خودم نیس هزار بار تلاش کرذم از این حس مزخرف راحت بشم نشد همش برام عجیبه این موضوع خیلی سختع چیکار کنم ت رو قران بگین
چون به وحدت وجود اعتقادی نداریتو، من، همه و همه از یک منشا هستیم و بهم دیگه وصلیم در ابعاد بالاتر.
الان مثلا ت داری تلویزیون میبینی شوهرت هم کنارته بعد حس تنهایی عجیبی بهم دست میده ک فقط منم ک تصویر رو برو رو دارم و نمیتونم دید شوهرم رو داشته باشم ی حالت خفگی ک کل دید برا منه نمیتونی درک کنی انگار ک تو تصویر گیر کردم خودم تنهام
استارتر من کاملا درکت میکنم چون از نوجوانی این فکر به سراغ منم اومد اونم با خوندن کتاب فلسفه ی مسخره درسی که توی دبیرستان داشتیم که درباره ی فیلسوف ها و افکارشون بود و از همون موقع ها هم افسردگی شدید سراغم اومد . بعد خوب شدم ولی اخیرا دوباره افسردگیم شدید شد این فکر هم دوباره اومد و فکر میکنم این فکر مرتبط با افسردگی و پوچی باشه !
می خوای اسمشو بذار « کارما » یا بگو «چوبِ خدا » یا «تقاص» ،« تاوان »، یا اصلا بگو «حضرت ابوالفضل میزنه به کمرش »! ولی اینو بدون اگه دلی رو واقعا شکستی جوابش رو حتما میگیری دیر یا زود ...( دل شکستن مجازی و حقیقی هم نداره )
من باید چیکار کنم این افکار ت بارداری اومد سراغم 🥲
خب به نظرم داری افسردگی میگیری که سراغت اومده باید حتما به روانشناس مراجعه کنی
می خوای اسمشو بذار « کارما » یا بگو «چوبِ خدا » یا «تقاص» ،« تاوان »، یا اصلا بگو «حضرت ابوالفضل میزنه به کمرش »! ولی اینو بدون اگه دلی رو واقعا شکستی جوابش رو حتما میگیری دیر یا زود ...( دل شکستن مجازی و حقیقی هم نداره )