ده سالم بود هجده روز پریود بودم
رفتیم مسافرت عید بود
یه شب سر سفره نشسته بودیم منتظر بودیم مامانمو خالم شامو بیارن
یه لیوان آب خوردم یهو دلم شدییییید درد گرفت
بعد دیدم تو یه تونل کاملا تاریکم که انتهاش نور شدیده
به طرف نور کشیده می شدم بی اختیار
متوجه شدم دو طرفم دو نفر هستن که دو قلو هستن
خیلی واسم ترسناک بود
بعد یهو از اونجا خارج شدم
رو سقف خونه معلق بودم رو به زمین بودم
همه یه جا جمع شده بودن
جسم منو دوره کرده بودن البته من خودمو ندیدم
بعد یهو دیدم سر جامم دستمو بلند کردم
بی حال گفتم من اونجا رو سقف بودم
که فرت مامانم دستمو فشار داد نخیییییییر افتادی تو سفره آبرمونو بردی :))
فقط همین بود هیچ چی دیگه ندیدم