ی خانوم چهل ساله تو بخشمون بستری شده ایدز داره
ولی انقدر لاغره و بدنش ضعیف شده ک داره می میره
بعد این خانوم سرگذشتش ب این صورت بوده ک شوهرش بعد از بچه ی اول با ی زن خراب می پره و ایدز میگیره از بیماری خبر نداشته ب خانوم خودش منتقل میکنه و در عین حال از طریق بارداری ب بچه ی دوم و سوم خانواده هم منتقل میشه
خود پدر ده پیش به خاطر ایدز فوت میکنه
خانومش هم همین امروز و فردا س فوت کنه
می مونه سه تا بچه آواره
از این سه تا بچه فقط پسر بزرگ ایدز نداره و پسر کوچیک و خواهر کوچیک ک فقط ۱۳ سالشع ایدز گرفتن....
خواستم بگم تو رو خدا مواظب باشید سر غفلت ی مرد ی ی خانواده تباه شد زندگی خودش و خانومش و بچه هاش رو تباه کرد....بچه ها رو می بینم میگرن آتیش میگیره...دختر ۱۳ ساله تو الآن باید پا درس و مشق باشی ولی افسرده ی گوشه نشسته غم عالم تو چشاشه.....تو رو خدا مواظب باشید
ما کادر درمان وظیفمونه رو برا اینجور مریضا انجام میدیم ولی همیشه پیشگیری بهتر از درمان....
خدا میدونه اون مادر چی بهش گذشته این سال ها....بی پولی و مریضی و بار روانی و....
دختر بچه میگفت مامان بزرگ های دو طرف ما رو نمی زارن بریم خونه شون
داداش بزرگم با کلی کار اونیکه ی خونه اجاره کنه برامون ....
امروز واقعا حالم گرفته شد
کاش سرگذشتشون رو نمیفمیدم😔😔