من ۱۸ ساله زندگیمو گذاشتم پای ی رفیق و عین خواهرم بود برام
همیشه پیش هم بودیم حالا ک قراره ازدواج کنه رفته خرید ب من نگفت و پنهون کرد ازم و خودمم فهمیدم انکار کرد با اینک همون روز دیدمش
انتظار نداشتم من کلی ذوق کردم براش ب فکر لباسو و آرایشگاه و همه چیزش بودم انقد ذوق کردم برا اون ک برا خودم ذوق نکردم ولی چی...