من بچه کارگرم و خانوادم فقیر هستن ولی خانواده شوهرم وضعشون خوبه خودشون بدون هیچ مخالفتی اومدن خواستگاری
امشب با خواهرشوهرم رفتیم پالتو ببینیم اون خرید و من از یکیش خوشم اومد بعد برگشتنی خواهر شوهرم گفت هبچکدومو نپسندید و یکیش رو پسندید که پولش دوبرابر پول پالتو منه
شوهرم گفت پول میدم برو بخر
بعد مادرشوهرم با خنده گفت خوبه از خانواده فقیر هستی اینقدر ادعا داری نکنه داری عقده هات رو خالی میکنی
شوهرم هم هیچی بهش نگفت و وقتی هم اومدیم بالا گفت اه تو چقدر حساسی و گرفت خوابید از تیکه هاشون خسته شدم دلم میخواد طلاق بگیرم مگه من در خونشون رو زدم که بیان منو بگیرن