زندگیشون ماشالله برا ماها الگوعه ینی در همون حد شوهرش ی ثانیه بدونش نمیمونه برگشته ب شوهرش گفته شوهر ...
به تظر من واقعیتو گفته
دوستتم اگه به فریکی بودن و وسواس به خرج دادن و شکاک بازیش ادامه بده یه جا اعصاب طرفو خرد میکنه
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
زندگیشون ماشالله برا ماها الگوعه ینی در همون حد شوهرش ی ثانیه بدونش نمیمونه برگشته ب شوهرش گفته شوهر ...
خب راست گفته، یه سرچ گوگل اونم چنین موضوعی واقعا میتونه برای اطلاعات عمومی باشه، شاید دوستی یا آشنایی از شوهرش پرسیده شوهرش هم میخواسته جواب طرف رو بده...
با این چیزا که آدم نباید فوراً گمان بد ببره به طرف مقابلش
خوبه خداراشکر ۱۲ بو فولیکولت ک خیلی مایین بود من خودم بافولی ۱۲بادارشدم سقط شد البته نمیوونم چرا یسریامیگن تنبلی داشتی نتونسه بمونه حتماخودتوتقویت کن
اللهم عجل فرجه مهدی 💚 مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست...🤍در یک جنون سختبا ساز تو رقصیدم...«انهاکه عکس هارانبوسیده اند،عاشق نشده اندحسینی میمونم حسینی میمیرم..❤یاعلی و اولادش....🤍❤️حسین جان سلام من برتوباد درتک تک روزهاکه جهان هست ماه وخورشیدهست اسمان هست امامن نیستم ❤️اين جهان كوه است و فعل ما ندا سوي ما آيد نداها را صدا فعل تو كان زايد از جان و تنت همچو فرزندي بگيرد دامنت پس تو را هر غم كه پيش آيد ز دردبر كسي تهمت منه، بر خويش گرد فعل تست اين غصه هاي دم به دم اين بود معناي قَد جَفٌَ القَلَم!
خب راست گفته، یه سرچ گوگل اونم چنین موضوعی واقعا میتونه برای اطلاعات عمومی باشه، شاید دوستی یا آشنای ...
والا من گاهی پیش میاد تو همین نی نی سایت یا اینستا موضوعی راجع به طلاق و این چیزا برام جالب میشه میرم گوگل میخونم چه ربطی داره میخوام طلاق بگیرم
کودکی ۷ساله مادرش را برد بیمارستان، دکتر گفت:مادرت میمیرد!بچه گفت:کی؟؟دکتر گفت:پاییز!بچه گفت:پاییز کیه؟؟گفت وقتیکه برگهای درختان میریزند،بچه آمد خانه نخ و سوزن برداشت رفت تا تمام برگهای شهر را به درختان بدوزد!