2777
2789
عنوان

بیاید کمکم کنید خواهش میکنم

25 بازدید | 0 پست

پسر خاله من تو کارخونه کار میکنه اونجا هفته ای چند بار کارگر روزمزد میگیرند من ظاهر پاک یکم فرق داره یکم لنگ میزنم خلاصه با کلی اسرار التماس این کار گرفتم زندایی من تو این چند سال تو فکر کار کردن هم نبود همینکه من رفتم به یک هفته نکشید دیدم اونم اومد تو همه کارهای من دخالت میکنه نظر میده زبون هم داره سر زبون داره منم اونجا ازش تعریف کردم بقیه هم با هاش اوکی شدن من امروز نتونستم برم اون رفت بعدش گفتم من دکترم نمیتونم به کارخونه زنگ بزنم ببین اگه برای فردا کارگر بخواد منم بیام گفت گفتم من برمی تو رو نخواستن چرا امروز نیومدی جوری حرف زد انگار از سر خوشی بود من هیچ مشکلی نمیبینیم اما دوستم میگه تو زیادی خوشبینی چرا همینکه تو رفتی این خانوم رفت این همه سال نرفت بعد اینکه رفتی به یک هفته نکشید اومد میگه چرا با اون زبون که داره چرا صبحت نکرد توهم فردا بیایی یا اون امزدز رفت میتونست فردا استراحت کنه تو به جاش بری میدونه تو باید دار بخری نداری بازم من اون مقصر نمیدونم نظر شما چیه من خیلی به این کار نیاز دارم با سختی خودم ثابت کردم الان نمیدونم چی بگم خودشم دید دوسال دنبال کارم همینکه رفتم اینجا شمارش پیدا کرد اومد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز